دیر یا زود
مرا در میدان شهر به دار می کشند
از آن بالا چشم می
گردانم
آن پایین
میان جماعت ایستاده ای
اشک می ریزی
ناخن هایت را می جوی
بارها گفتی:
همه ی رودخانه ها به دریا نمی ریزند
همه ی زن ها به روز اول فکر می کنند
بارها گریه کردی
من اما مادر زاد عاشق بودم
از دیوار
از خیابان یک طرفه
از رژه بدم می آمد
بزرگ ترین سرزمین من
قلب کوچک تو بود
جهان برای من چیزی نداشت
جز گیر مویی از تو
که گوشه ی تخت جا ماند
دیر یا زود
دوستان جانی ام
به بهانه ی تسلیت زنگ می زنند
احوالت را می پرسند
برایت از زندگی می گویند
از این که چقدر زیبایی
از این که از سالها پیش به تو فکر می کردند
و تو فراموش می کنی
خیانت
از رگ های گردن نزدیک تر است
42320 بازدید
34 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
52 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian